کجای تاریخ ایستاده‌ایم ؟ (7)

منفعت‌طلبی
«بُرِش اوّل»
در جنگ صفین، فرماندهی بنی‌تمیم را برعهده داشت و چون قرار بر حَکَمیت شد، ابوموسی اشعری را شایستهٔ این کار ندانست. هر چند هنگام نوشتن پیمان حَکمیت با برداشتن عنوان امیرالمؤمنین قبل از نام حضرت علی مخالفت کرد، مخالفتش فایده‌ای نداشت.
«بُرِش دوّم»
در مسیر به احنف‌بن قیس نامه‌ای نوشت و از او کمک خواست. در پاسخ نامه برایش نوشت: «من بارها خاندان علی را درک کرده‌ام؛ کنار آن‌ها که باشی، نه پول و ثروتی نصیبت می‌شود و نه پست و مقامی و نه در جنگ‌ها اهل نیرنگ هستند...» از این جملات این‌طور برداشت می‌شود که او اگر قبلاً هم کاری انجام داده، صرفاً در جهت تأمین منافع خودش بوده است؛ از این رو، امروز که منفعتی در یاری حسین نمی‌بیند، دلیلی هم برای یاری‌اش وجود ندارد!

ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟

آیا ما هم امام را برای رسیدن به منافع خودمان می‌خواهیم؟ امام را برای خودمان می‌خواهیم یا خودمان را برای امام؟

 

405y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • سه شنبه ۱۶ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده‌ایم ؟ (6)

اولویت‌بخشی

«بُرِش اوّل»

با شما یارانِ اندکی می‌بینم، تو را به خدا سوگند! اگر می‌توانی یک وجب جلو نَرَوی، نرو! به سوی قبیلهٔ من بیا، چرا که در آن‌جا کسانی هستند که تو را یاری می‌کنند.

فرمود: «خداوند تو و قبیله‌ات را جزای خیر دهد. ما و این گروه پیمانی بسته‌ایم که نمی‌توانیم از آن بازگردیم.»

«بُرِش دوّم»

اجازه خواست تا آذوقه و طعامی به خانواده‌اش برساند.

- برو طرماح، اما زود برگرد.

طرماح برگشت امّا زمانی که سرِ خورشید بر روی نِی بود...

او برگشت امّا زمانی که زینب به اسیری رفته بود. نه آن زمان که در جنگ جمل در رکاب حضرت علی می‌جنگید و نه آن زمان که با صلابت به معاویه خطاب کرد: «چه کسی تو را امیر ما قرار داده؟»، اصلاً فکرش را هم نمی‌کرد که روزی حسین را تنها بگذارد. اما یک لحظه غفلت و در اولویت قرار دادن خانواده در مقابل امام، فیضِ یاری امام را از او گرفت.

ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟

اولویت‌های زندگی‌مان چیست؟ آیا در مقابل امام، اولویت مهم‌تری هم داریم؟

 

404y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • دوشنبه ۱۵ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده‌ایم ؟ (5)

بیعت مشروط

«بُرِش اوّل»

او را به یاری خود خواند؛ ابتدا مخالفت کرد اما سپس به صورت مشروط موافقت کرد.

- «من، هم عیال‌وارم و هم به مردم مقروض هستم؛ اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.»

و او نیز پذیرفت...

«بُرِش دوّم»

دیدم یارانش کشته شده‌اند و نوبت به او و خاندانش رسیده است...

خدمتش آمدم و گفتم: «یابن رسول‌الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟»

فرمود: «آری، من بیعت خود را از تو برداشتم. ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟»

ضحاک‌بن عبدالله گفت: «من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین علت بود که پیاده می‌جنگیدم...»

داستان شخصی هم‌چون ضحاک نشانهٔ این است که ما هم می‌توانیم تا دقایق آخر همراه امام باشیم و غربت امام را ببینیم اما باز هم غریب رهایش کنیم و تنهایش بگذاریم.

به راستی ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟

آیا «مهدی بیا» گفتن‌های ما هم مشروط است؟ آیا فقط در آسودگی و راحتی او را می‌خواهیم و اگر اوضاع را کمی سخت ببینیم، رهایش می‌کنیم؟ بیعت‌های ما چه رنگ و بویی دارد؟

 

402y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • يكشنبه ۱۴ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده‌ایم ؟ (4)

عوامِ بی‌معرفت
«بُرِش اوّل»
ناگاه صدای پیری دنیادوست از بالای امارت کوفه رشتهٔ افکارشان را در‌هم ریخت:
«ای کوفیان! اجتماع مؤمنین را درهم نشکنید. برادر‌کُشی دیگر کافی است! سپاه شام در راه است. تا دیر نشده به خود آیید! ای زنانِ خاموش! چرا دست فرزندانتان را نمی‌گیرید و از آتشی که لهیبِ آن همه را خواهد سوزاند، بیرون نمی‌بَرید؟ سپاه شام در راه است...»
در صف‌های آخر ولوله‌ای حاکم شد:
➖ «ما می‌رویم.»
➖ «ما هم می‌رویم.»
➖ «من هم می‌آیم.»
➖ «وقتی سران کوفه با امیر عبیدالله بیعت کردند، ما کجای کار ایستاده‌ایم؟ نه! خونریزیِ بی‌ثمری است. بیایید برویم…»
«بُرِش دوّم»
به مردم گفته بود نماز عشاء به امامت خودش در مسجد خوانده می‌شود. در مسجد جای سوزن انداختن نبود. همان‌هایی که در تنها گذاشتنِ مسلم رقابت داشتند، این بار برای اقامهٔ نماز پشت سر عبیدالله رقابت می‌کردند. مردمی که در عرض چند ساعت رنگ عوض کردند...
حرکت خواصّ جامعه در تاریخ همیشه حرکت عوام را با خود به دنبال داشته است. یک عمل به‌جا می‌تواند تاریخ را نجات دهد و در مقابل، گاهی یک عمل نابه‌جا تاریخ را به گمراهی خواهد کشاند. اتفاقی که افراد بی‌بصیرت در جامعهٔ امروزی هم می‌توانند رقم بزنند.

ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟

به نظرتان آیا ما نیز بی‌معرفت خواهیم بود و امکان دارد که تحت تأثیر این گونه افراد، اماممان را به دنیایمان بفروشیم؟

 

397y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • شنبه ۱۳ شهریور ۰۰

گذشت، جز بر عزّت بنده نمی افزاید...

پیامبر اکرم صلوات الله علیه :

گذشت، جز بر عزّت بنده نمی افزاید، پس از یکدیگر درگذرید تا خداوند به شما عزّت بخشد.

[الکافی ج۶ ص۱۰۸]

 

35u

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • چهارشنبه ۱۰ شهریور ۰۰

برای در امان ماندن از فتنه ها، تقوا پیشه کن!

{آخرالزمان - شماره 34}

 

در ادامه پیام های قبل پیرامون شناخت راههای رهایی از فتنه ها در کلام امام علی، به تابلوی پنجم می‌رسیم؛ تقوا، اصطلاحی اخلاقی به معنای خویشتن داری در اطاعت از دستورات الهی و مبارزه با گناهان است. منشأ گناهان، چیزی جز هوای نفس نیست و هوای نفس چیزی جز شهوات و دوست داشتن های دنیایی نیست. پس می‌توان گفت مبارزه با گناهان که همان تقواست، در واقع مبارزه با دوست داشتنی هاست.

اما چه نوع دوست داشتنی هایی؟ می‌توان گفت نوع خاصی از دوست داشتنی ها که خدا برای ما مقرر کرده است که باید با آنها مبارزه کنیم، نه دوست داشتنی هایی را که خودمان صلاح میدانیم. برای درک بیشتر، بهتر است اینگونه بگوییم: «تقوا، یک مبارزه با نفس خام و خالی نیست، بلکه مبارزه با نفسی است که دو ویژگی دارد:

➖ تقوا مبارزه با هوای نفس برای خداوند است.

➖ تقوا مبارزه با هوای نفس با برنامه خداوند است. (گزیده ای از سخنان استاد پناهیان با سیر موضوعیِ تنها مسیر)

بنابراین پنجمین تابلو و راهنمای ما در مبارزه با فتنه های آخرالزمان، تقوا پیشه کردن است. امیرالمومنین اینگونه راه را به ما نشان می‌دهند: «پس بدانید شما به بهشت نمی‌رسید، مگر به تقوا؛ و هرکه رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برای او شیطانی بر انگیخته شود که قرین و مونس او گردد.»

[بحارالانوار، جلد ۶۵، ص ۶۲]

 

34gg

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • سه شنبه ۹ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده ایم؟ (3)

خواصّ مثبتِ بی‌خاصیت

«بُرِش اوّل»

از دور خیمه‌ای دیده می‌شد؛ امام سوال فرمود: «خیمه‌ٔ کیست؟»

گفتند: «متعلق به عُبیداللّه بن حُر جُعْفی است. کسی را فرستاد تا او را به یاری خود دعوت کند اما پاسخش منفی بود.»

خودش نزد او رفت و از او برای خروج علیه یزید دعوت کرد، اما عُبیداللّه همان پاسخ را تکرار کرد. وقتی امام از هدایت و رستگاری او مأیوس شد، فرمود: «نصیحتی به تو می‌کنم: "خود را به مکان دوری برسان تا صدای استغاثه‌ٔ ما را نَشنوی زیرا به خدا سوگند اگر صدای استغاثه‌ٔ ما به گوش کسی برسد و به یاری ما شتاب نکند، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد."»

«بُرِش دوّم»

آه از حسرت و تأسف سنگینی که تا زنده هستم، در میان سینه و گلویم در حرکت است؛ آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستم‌پیشگان از مثل من یاری می‌طلبید، آنگاه که می‌خواست برای نابودی اهل ضلالت و نفاق به یاریش بشتابم، (اما کوتاهی کردم).

آری! اگر آن روز از راه جان، یاری و با او مواسات می‌نمودم، در روز قیامت به شرافتی بس بزرگ نائل می‌شدم.

این‌ جملات، اشعار سرودهٔ عُبیداللّه بن حر، بعد از واقعهٔ عاشوراست.

دستهٔ دوّم از خواصّ سال ۶۰ هجری، افرادی بودند که حقانیت امام را می‌دانستند اما یا دنیا پای یاریشان را بسته بود یا عدم بصیرت، پای یاریشان را لنگ کرده بود. البته اعتقاد این افراد به امام هم دارای شدت و ضعف بود. اما آنچه مهمّ است، نتیجهٔ کار است که چیزی جز حسرتِ بی‌فایده در پیشگاه خداوند برایشان نداشت.

آری! تاریخ پُر است از این دست عبرت‌ها... ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟!

آیا نتیجهٔ کار ما هم حسرت و پشیمانی است یا بصیرتِ یاریِ امام زمانمان را داریم و می‌توانیم گره‌ای از مشکلات ظهورش را باز کنیم؟ فرصت هست، امّا کم است...

 

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • دوشنبه ۸ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده ایم؟ (2)

خواصّ منفی

«بُرِش اوّل»

قبیلهٔ مَذحج منتظر بودند. قرار بود کسی خبری از احوال هانی بیاورد.

- «حال هانی خوب است. آرام باشید! به دنبال زندگی خود بروید که او نزد امیر مورد احترام است...»

«بُرِش دوّم»

ای مسلمان‌ها این چه وضعی است؟ پس قوم من چه شدند؟ چرا برای نجات من نیامدند؟

شُرَیح قاضی گفت: «می‌‏خواستم بروم و از احوال هانی به مردم بگویم اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود و جرأت نکردم...»

اگر این اتفاق جور دیگری پیش می‌رفت و اگر شُرَیح قاضی واقعیت را به قبیلهٔ هانی می‌گفت، ممکن بود آن‌ها برای نجات هانی به دارالاماره حمله کنند و عبیدالله را بکشند. در این صورت قطعاً اتفاقات بعدی نیز به نحو دیگری رقم می‌خورد.

بیایید خودمان را در چنین موقعیتی تصور کنیم! آیا اگر ما در چنین شرایطی بودیم، حاضر می‌شدیم از دنیا و زرق‌و‌برق آن بگذریم و جان خود را به خطر بیندازیم؟

تاریخ کم از این قبیل خواصّ منفی به خودش ندیده است. مهم این است که ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟!

آیا می‌توانیم دنیا و آرزوها و اهداف کوچک و بزرگمان را در راه دفاع و حمایت از اماممان رها کنیم؟ آیا آمادگی انجام چنین کاری را داریم؟

 

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • يكشنبه ۷ شهریور ۰۰

کجای تاریخ ایستاده‌ایم ؟ (1)

آغاز حکایت...

«بُرِش اوّل»

فقط نزدیک به ۱۰ سال از پیمان مردم مدینه در عقبهٔ دوم با پیامبر گذشته بود که فرمان دیگری به رسول خدا ابلاغ شد. این فرمان قرار بود نقطهٔ عطف دیگری در تاریخ اسلام باشد و انسان‌ها را زودتر به کمال الهی برساند اما تیرِ مخفی نفاق بر پیکرهٔ امّت نوپای اسلام نشست و مانع این کار شد.

«بُرِش دوّم»

برای وداع با مادر و برادر خود به بقیع رفت. پس از بازگشت، به همراه ۸۲تَن از همراهانش، شبانه حرکت خود را آغاز کرد؛ حرکتی که قرار بود آغاز اصلاح مسیر انحراف باشد.

آخر مردم با ارسال نامه‌ و جمع کردن نزدیک به ۱۸هزار امضا، از او دعوت کرده بودند.دمردم در یکی از این نامه‌ها نوشته بودند: «باغ‌ها سرسبز گشته، میوه‌ها رسیده‌اند؛ بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشسته‌اند...»

تا به اینجا دو بُرِش کوتاه از زندگی دو تَن از اهل بیت را مطالعه کردیم.

اگر نگاهی گذرا به زندگی ائمه معصومین داشته باشیم، می‌بینیم که مشابه همین موضوع با کمی تفاوت، برای دیگر امامان هم رقم خورده است.

اهل بیت هر کدام به طریقی، یکی پس از دیگری، مورد ظلم واقع شدند و مهجور ماندند. این اوضاع سرانجام به غیبت صغری و سپس غیبت کبری امام مهدی ختم شد. غیبتی که تا به امروز ادامه دارد...

در این نوشتار قصد داریم با نگاه به وقایع عاشورا و مقایسهٔ آن‌ها با وضع موجود، به موضوعات و موارد مشترکی که می‌تواند در زندگی ما نیز رقم بخورد، بپردازیم.

 

398y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • شنبه ۶ شهریور ۰۰

اگر دین ندارید، آزاده باشید...

 

امام حسین (علیه السلام) :

اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود آزاده باشید.

[بحارالانوار، ج 45، ص 51]

 

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • جمعه ۵ شهریور ۰۰
امام صادق (علیه السلام) :
هر کس خوشحال می شود و دوست دارد که در شمار یاران حضرت مهدی باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با وَرَع بودن، اخلاق بزرگوارانه داشتن.
(ورع یعنی دوری از گناه، تقوا داشتن و دوری از مکروهات و شُبَهات)
طبقه بندی موضوعات
آرشیو مطالب