۲۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته مهدوی» ثبت شده است

یا اباصالح...

116y

 

یا اباصالح المهدی...

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

**********

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند: «چرا دیر می‌آیی؟»

جواب می‌داد:

«یک ساعت بیشتر می‌خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی‌گیرم!»

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید.

مرد تدریس هم می‌کرد.

هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می‌زد تا شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود.

یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود.

مرد هر زمان نمی‌توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت، در زمانی که آنها می‌خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی‌کرد و عذر می‌خواست.

یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده‌اند.

مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می‌کشید. به فکر فرو رفت.

باید کاری می‌کرد. باید خودش را اصلاح می‌کرد. ناگهان فکری به ذهنش رسید.

او می‌توانست بازیگر باشد.

از فردا صبح، مرد هر روز به موقع سر کارش حاضر می‌شد. کلاس‌هایش را مرتب تشکیل می‌داد و همه سفارشات مشتریانش را قبول می‌کرد.

او هر روز دو ساعت سر کار چرت می‌زد.

وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می‌رفت، دست‌هایش را به هم می‌مالید و با اعتماد به نفس بالا می‌گفت: «خب بچه‌ها، درس جلسه قبل را مرور می‌کنیم.»

سفارش‌های مشتریانش را قبول می‌کرد اما زمان تحویل، بهانه‌های مختلفی می‌آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد.

تا حالا چند بار مادرش مرده بود،

دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود

و ده‌ها بار به خواستگاری رفته بود.

حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده،

مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده

 و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده‌اند!

اما او دیگر با خودش صادق نیست. او الان یک بازیگر است، همانند بقیه مردم!

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • جمعه ۲۱ تیر ۹۸

خدایا من تازه میکنم عهد و بیعتم را

115y

 

خدایا من تازه میکنم عهد و بیعتم را .....

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

**********

استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟»

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم.»

استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟»

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.»                                        

سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.»

استاد ادامه داد:

«هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.»

 

امام رضا (علیه السلام) :

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

[بحارالانوار، ج78، ص 347]

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • جمعه ۱۴ تیر ۹۸

مضطر میدونی یعنی چی؟

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 28}

 

مدل دعاهای امام زمان اینه که باید از خواب بیدار شی: دعای ندبه، دعای عهد... یعنی تو خوابی. یعنی بفهمیم بی پدریم. مضطر بشیم، کما اینکه مضطر نیستیم. به خدا نیستیم...

مضطر میدونی یعنی چی؟ مُضطر اونیه که عزیزش تو سی سی یو باشه. خبر بیارن دکتر ازش قطع امید کرده. نمی بینیش دیگه. چطور میشی؟ غذا بیارن جلوت می تونی بخوری؟! اون موقع صبح جمعه نیاد دیوانه ای.

این اضطراره که امام زمان رو می کشه پایین. به والله قسم، سه شنبه شب مضطر بشیم، چهارشنبه ما امام زمان رو کشیدیم آوردیم. ول کن جمعه رو... ول کن سفیانی و...

تو مضطر نیستی، تو در عطش مهدی نمی سوزی... تا نخوایش هزار جمعه بگذره، هزار سفیانی ظهور کنه، او نخواهد آمد... چون امام رو باید خواست...

[استاد علی اکبر رائفی پور]

 

28j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • دوشنبه ۳ تیر ۹۸

من ز آغاز به وصل تو خریدار شدم

110y

 

من ز آغاز به وصل تو خریدار شدم/ مهر تو دیدم و از عشق تو بیدار شدم

سالیانی که نبودم پی تو، همدم من/ هجر تو دیدم و از هجر تو بیمار شدم

ای امید همه عالم، تو ضعیفان دریاب/ من به امید ظهورت بر این کار شدم

تو که قائم شده ای بهر قیام شه دین/ من به قد قامت تو سخت گرفتار شدم

دل بریدم ز همه تا که رسیدم به رهت/ سالیانیست که از وصل تو تب دار شدم

صاحب عصر و زمانی تو زمان را دریاب/ من به امید رسیدن به تو دیندار شدم

شده ام نادم از این عمر که با جهل گذشت/ چون حر ابن ریاحی که سر دار شدم

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • جمعه ۳ خرداد ۹۸

آب...

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 27}

 

همگی می ریزن دوره اش میکنن. نمیتونست وایسه بجنگه! نه! دستور نبرد نداشت. دستور چی داشت؟

آب ؛ فقط همین...

دست راستش رفت. آب هنوز نرفته. من مامورم چی ببرم؟ آب...

دست چپش هم رفت. مهم نیست. اما میدونی مشکل کجا پیش اومد؟ اونجا که حرف امام زمان خورد زمین.

تیر که به مشک می خوره حضرت عباس پریشان میشه. یعنی امیدش نا امید شد.

- نتونستم ببرم... حرف امام زمان موند رو زمین ... با چه رویی برم؟

آب اینجا آب نیست. اینجا حرف امام زمانه...

آهاااای منتظران ظهور؛ امام زمان عباس می خواد.

 

27j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۸

آرزوی خوبان عالم

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 25}

 

اول مظلوم عالم، امام علی، شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می بُرد و درد دل با چاه می گفت. ای کاش می دانستم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت، از بی وفایی و غفلت ما شِکوه می کنی؟

نمی دانم چه شُکوهی در ظهورت نهفته است و تو چه عظمتی داری که امیر مومنان، آن عدل مجسّم، آرزوی برپایی دولت تو و شوق دیدن حکومتت را بر دل دارد و میگوید: آه! چه قدر مشتاقم که آن ها را در زمان تشکیل دولتشان ببینم!

تو که هستی! که سیّده النساء در میان دود و آتش تو را صدا می زند و با خون سینه اش نام تو را بر دیوار خانه ی وحی می نگارد و "وَلَدی مهدی" میگوید.

[کتاب آشتی با امام زمان، ص ۱۳]

 

25j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • پنجشنبه ۲ اسفند ۹۷

از قیام تا انتقام...

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 24}

 

مهدی ادامه حسین است و «انتظار» ادامه عاشورا و برآمده از آن. مهدی، فرزند حسین است و فرهنگ «انتظار» برآمده از فرهنگ «عاشورا» و انتظار حسینِ دیگری را کشیدن.

این دو پیوندی دیرین و مستحکم با یکدیگر دارند. یکی پشتوانه فرهنگی و زمینه ساز، برای دیگری است و یکی رمز «حیات شیعه» است و دیگری رمز «بقای آن». یکی رمز «قیام و به پا خاستن شیعه» است و دیگری عامل «حفظ و استمرار آن»

«مهدی» وارث عاشورا است همچنان که «حسین» علیه السلام وارث پیامبران است. عاشورا، دریچه ای به «انتظار» است و انتظار، تجلی آرزوها و آمال کربلا. فرهنگ عاشورا، دستمایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی در عصر انتظار است.

پیوند «عاشورا و انتظار» و «حسین و مهدی» ، پیوند «والِد» و «ماوَلَد» و «نور علی نور» است...

 

24j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • چهارشنبه ۳ بهمن ۹۷

Mahdism miniSermons and heart to heart writings - The second series

The greatest punishment

Once, Allah intended to punish a nation. After a while, they observed no punishment given to them! And the situation is calm... The prophet of the nation asked Allah: “What is the truth?”

It was revealed: “Oh, My prophet! I didn’t know of a punishment as severe as taking the pleasure of praying to Myself out of the heart of the people.  And now, I have made them deal with this punishment and disaster.”

Oh, people! Nowadays, Allah’s greatest punishment and torture is the fact that the “memory of Imam Mahdi (PBUH) has no place in our hearts and people have forgotten their master...”

(Rouz-e Alam Souz (The World-burning Day), p. 284)

 

He will come…

He, who has a lot of patience, comes. In order to suppress the oppressors, he has Imam Ali’s sword in his hands. He brings the Holy Quran to guide people. He reappears like a shining star in the darkest night and like a high mountain in a scary forest. He comes with Prophet Muhammad’s Quran in his chest, with Imam Ali’s sword in his hands, with Lady Fatimah’s kindness, with Imam Hassan’s patience and Imam Hussein’s bravery.

He is endowed with the features of Prophets and Wilaya. He possesses the characteristics of all the Prophets. He will predominate Islam in the whole world by his Reappearance. His rise is like the Resurrection, eliminating all the sins. His name eliminates all the oppressions. He is ultimately the one who punishes the infidels and finally the efforts and the mission of the prophets will eventuate. All Muslims are waiting for him. Oh Sir! When will you come? Reappear, people laugh at our anticipation.

 

Read the rest 

  • دوشنبه ۱ بهمن ۹۷

سلام مولای من، سلام پدر...

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 23}

 

می‌خواهم از جور زمانه بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته‌ام. آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان. مولای من می‌دانی چند سال است انتظار می‌کشم. از وقتی سخن گفته‌ام و معنای سخن خود را فهمیده‌ام انتظارت را می‌کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.

چقدر جور زمانه و ناله مظلومانه کودکانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم؟ خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده و آباد و شاد کن. روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی، دلِ شکسته و سینه‌ی زخمی ام را مرهمی باشم. میدانی چه آمد؟ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور.

ولی من چطور غم نخورم، بخاطر روزهایی که نبوده ای تا لحظات تلخ غم را کنارمان باشی. یا روزهایی که به یادت نبودم و با گناه شب شدند. همان روزهایی که در تقویم خاطره ها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کرده ام. بهترین روز، فقط روز ظهور توست. کی شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم که: «امام من، منجی دنیا، حضرت مهدی آمد...»

 

23j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • سه شنبه ۴ دی ۹۷

زندگی بی مهدی...

{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 22}

 

دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم

اما نشد...

خواستم از "دردم" بگویم

دیدم دردِ شما ، خودِ « من » م...

خواستم از "بی کسی" ام حرف بزنم

دیدم (تنها) تر از شما در عالم نیست...

خواستم بگویم" دلم از روزگار گرفته"

دیدم خودم در (خون به دل) کردنِ شما کم نگذاشته ام

قلم کم آورد...

به راستی که وسعت « مظلومیت » شما قابل اندازه گیری نیست.

 

22j

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)

  • شنبه ۳ آذر ۹۷
امام صادق (علیه السلام) :
هر کس خوشحال می شود و دوست دارد که در شمار یاران حضرت مهدی باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با وَرَع بودن، اخلاق بزرگوارانه داشتن.
(ورع یعنی دوری از گناه، تقوا داشتن و دوری از مکروهات و شُبَهات)
طبقه بندی موضوعات
آرشیو مطالب