{کلاس های مهدویت - شماره 43}
موضوع : منجی در ادیان
خلاصه مکتوب و پیاده سازی شده ی تدریس استاد شاکری
( pdf / 729 KB )
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ایرانیان (Mahdiaran@)
{کلاس های مهدویت - شماره 43}
موضوع : منجی در ادیان
خلاصه مکتوب و پیاده سازی شده ی تدریس استاد شاکری
( pdf / 729 KB )
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ایرانیان (Mahdiaran@)
یا اباصالح المهدی...
**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**
**********
مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند: «چرا دیر میآیی؟»
جواب میداد:
«یک ساعت بیشتر میخوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمیگیرم!»
یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید.
مرد تدریس هم میکرد.
هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ میزد تا شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود.
یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود.
مرد هر زمان نمیتوانست کار مشتری را با دقت و کیفیت، در زمانی که آنها میخواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمیکرد و عذر میخواست.
یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شدهاند.
مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش میکشید. به فکر فرو رفت.
باید کاری میکرد. باید خودش را اصلاح میکرد. ناگهان فکری به ذهنش رسید.
او میتوانست بازیگر باشد.
از فردا صبح، مرد هر روز به موقع سر کارش حاضر میشد. کلاسهایش را مرتب تشکیل میداد و همه سفارشات مشتریانش را قبول میکرد.
او هر روز دو ساعت سر کار چرت میزد.
وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه میرفت، دستهایش را به هم میمالید و با اعتماد به نفس بالا میگفت: «خب بچهها، درس جلسه قبل را مرور میکنیم.»
سفارشهای مشتریانش را قبول میکرد اما زمان تحویل، بهانههای مختلفی میآورد تا کار را دیرتر تحویل دهد.
تا حالا چند بار مادرش مرده بود،
دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود
و دهها بار به خواستگاری رفته بود.
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده،
مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده
و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شدهاند!
اما او دیگر با خودش صادق نیست. او الان یک بازیگر است، همانند بقیه مردم!
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)
{کلاس های مهدویت - شماره 42}
مقاله : چرا باید برای امام زمان (عجل الله فرجه) دعا کرد؟
( pdf / 742 KB )
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ایرانیان (Mahdiaran@)
خدایا من تازه میکنم عهد و بیعتم را .....
**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**
**********
استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟»
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.»
استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟»
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.»
سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است.»
استاد ادامه داد:
«هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.»
امام رضا (علیه السلام) :
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
[بحارالانوار، ج78، ص 347]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)
سلام بر تو ای سرپرست خیر خواه
سلام بر تو ای کشتی نجات
سلام بر تو ای چشمه حیات
سلام خدا بر تو و بر خاندان پاک و پاکیزه ات
**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**
**********
یکی بود یکی نبود
این داستان زندگی ماست
همیشه همین بوده
یکی بود یکی نبود
در اذهان مان انگار نمی گنجد با هم بودن، با هم ساختن.
برای بودنِ یکی ، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،
که یکی بود ، دیگری هم بود .
همه با هم بودند .
و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودنِ یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی .
انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست .
هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .
و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
"هنر نبودن دیگری" .....
امام على (علیه السلام) :
ایثار کردن ، یک فضیلت است و انحصار طلبى ، یک رذیلت.
[غرر الحکم : ۱۱۲ ، عیون الحکم و المواعظ : ۳۷ / ۷۸۷ و ۷۸۸]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@) ؛ گرافیک یاس (Graphic.yas@)
حال خوب یعنی «مـــــن»...
که به هر حال «تـــــو» را میخواهم...
**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)