کاش می‌دانستیم کجایی؟ بر سر کدام چاه نشسته و یا لا به لای کدام نخلستان‌ها قدم‌زنان از بی‌وفایی ما شِکوه می‌کنی؟

کاش این روزها دیگر از جدایی صحبتی نکنیم. بیایم از وصال بگوییم، از لحظه‌ای که تو می‌آیی و این انتظار عجیب و طولانی تمام می‌شود. از لحظه‌ای که یاران باوفایَت شانه به شانه کنارت قدم می‌زنند.

من نمی‌دانم چه عظمتی در ظهورت نهفته است که امیرالمومنین با آن همه عدل و کرامت، آرزوی برپایی حکومت تو را داشت. نمی‌دانم نوکران اباعبدالله می‌دانند که این روزها خود ارباب هم غصه‌دار مظلومیت امام عصر است؟

آنچنان که می‌گوید: «مهدی ما در عصر خویش مظلوم است»

وقتی به یادت می‌افتم گرمیِ محبتت را از پشت دیوار دلم حس می‌کنم. آنقدر پُر رنگ که هرگز نمی‌ترسم عاقبت چه می‌شود! فقط آرام می‌شوم از اینکه همیشه هستی و خواهی بود.

خدایا! من فقط «او» را می‌خواهم...

این منِ منتظر دوست دارد تا آخرِ عمر با همین یک جمله زندگی کند.

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)