آورده‌اند که روزی شخصی با صدای بلند، سلمان را مورد خطاب قرار داد و گفت:

ای پیرمرد! قیمت ریش تو بیشتر است یا دُم سگ؟!

سلمان با دنیایی از آرامش گفت:

پاسخ درست را نمی‌دانم و نمی‌توانم بگویم.

او گفت:

این که توانستن ندارد؛ پاسخ من یک کلمه بیشتر نیست.

سلمان گفت:

ولی این کلمه باید راست باشد و این را جز در قیامت و کنار پل صراط نمی‌شود فهمید.

آن شخص گفت:

چه ربطی به پل صراط دارد؟

سلمان فرمود:

ربط دارد. اگر از پل صراط گذشتم، ریش من بهتر است وگرنه دُم سگ از تمام وجودم بهتر است.

آن مرد نگاهی به سلمان کرد. شرمنده شد و به خود آمد و گفت:

ای پیرمرد مرا ببخش.

سلمـان فرمود:

خطایی نکرده‌ای. شما تنها از من قیمت یک جنس را پرسیدی و من نیز پاسخ دادم.

 

383y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)