آغاز حکایت...
«بُرِش اوّل»
فقط نزدیک به ۱۰ سال از پیمان مردم مدینه در عقبهٔ دوم با پیامبر گذشته بود که فرمان دیگری به رسول خدا ابلاغ شد. این فرمان قرار بود نقطهٔ عطف دیگری در تاریخ اسلام باشد و انسانها را زودتر به کمال الهی برساند اما تیرِ مخفی نفاق بر پیکرهٔ امّت نوپای اسلام نشست و مانع این کار شد.
«بُرِش دوّم»
برای وداع با مادر و برادر خود به بقیع رفت. پس از بازگشت، به همراه ۸۲تَن از همراهانش، شبانه حرکت خود را آغاز کرد؛ حرکتی که قرار بود آغاز اصلاح مسیر انحراف باشد.
آخر مردم با ارسال نامه و جمع کردن نزدیک به ۱۸هزار امضا، از او دعوت کرده بودند.دمردم در یکی از این نامهها نوشته بودند: «باغها سرسبز گشته، میوهها رسیدهاند؛ بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشستهاند...»
تا به اینجا دو بُرِش کوتاه از زندگی دو تَن از اهل بیت را مطالعه کردیم.
اگر نگاهی گذرا به زندگی ائمه معصومین داشته باشیم، میبینیم که مشابه همین موضوع با کمی تفاوت، برای دیگر امامان هم رقم خورده است.
اهل بیت هر کدام به طریقی، یکی پس از دیگری، مورد ظلم واقع شدند و مهجور ماندند. این اوضاع سرانجام به غیبت صغری و سپس غیبت کبری امام مهدی ختم شد. غیبتی که تا به امروز ادامه دارد...
در این نوشتار قصد داریم با نگاه به وقایع عاشورا و مقایسهٔ آنها با وضع موجود، به موضوعات و موارد مشترکی که میتواند در زندگی ما نیز رقم بخورد، بپردازیم.
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)