بأَبی أَنتَ و أُمّی

«بُرِش اوّل»

به او خبر داده بودند که فرزندت در مرز رِی به اسارت گرفته شده است. بسیار ناراحت شد و گفت: «خداوندا! دوست نداشتم در زمان حیاتم، اسارت او را ببینم.»

«بُرِش دوّم»

خبر به گوش امام رسید، به او فرمودند: «ای بَشیر، بیعتم را از تو برداشتم. برو و فرزندت را نجات بده.» در پاسخ گفت: «ای فرزند رسول خدا! درندگان مرا زنده‌زنده بِدَرَند اگر تو را رها کنم.»

بشیر‌ بن‌ عمرو حَضرمی از کسانی بود که هرچند اجازهٔ رفتن به او داده شده بود اما شهادت در راه حسین را انتخاب کرد. شاید با خودش فکر کرده بود که می‌تواند اسارت فرزندش را تحمّل کند اما جدایی از حسین و اسارت فرزندان حسین را هرگز.

ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟

آیا ما نیز بِأَبی أَنتَ و أُمّی گفتن‌هایمان واقعی‌ است و می‌توانیم از عزیزانمان برای اماممان بگذریم؟

 

30y

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)