{حکایات و تشرّفات - شماره 23}
آیت اللّه حائرى میفرمایند: از جمله قضایاى عجیبى که در زمان خود دیدم، این بود که گفتند در قم، مردى است به نام آقاى اشکافى و او خدمت امام زمان مى رسد. من یک روز عصر، با حاج شیخ عبدالوهّاب روحى که رفیق پنجاه ساله من است و آقاى حاج مهدى اخوی خدمت این مرد که منزل او در خیابان ایستگاه راه آهن بود، رفتیم. مردى پیر و نورانى بود و آثار حقیقت و درستى در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه رادیوى او هم در همان اطاق پذیرایى بود، و این دلیل بود بر اینکه این مرد هیچ اهل تظاهر و دکاندارى نیست.
من داستان تشرّف را از او پرسیدم، گفت : من خویى هستم. نظامى بودم و در مدرسه نظام کشور ترکیه تحصیل کرده ام. مدّتها در قشون بودم. یک زمانى در تهران پاى منبر بودم، ناطق دستورى را براى کسى که بخواهد به خدمت حضرت برسد، ذکر کرد و من آن دستور را عمل کردم و خدمت حضرت رسیدم و حوایج خود را عرض کردم.
پس از آنکه مرد نورانى دستور را بدون مضایقه و تردید براى ما نقل کرد، من از او دو سؤال کردم: یکى آنکه آیا بطور معاینه خدمت آقا رسیدى؟ معلوم شد به طور مکاشفه میرسیده است. سؤال دوم این که شما چه خصوصیّت اخلاقى داشتید؟ گفت: من در هیچ اوضاع و شرایط نماز خود را ترک نکردم و دیگر اینکه به احدى ظلم نکرده ام.
[عنایت حضرت مهدى موعود به علما و مراجع تقلید، ص ۱۱۴]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)