{امام زمان از منظر روایات - شماره 23}
مفضل بن عمر گوید: از امام صادق شنیدم که میفرمود: فریاد نکنید، بخدا سوگند امام شما سالیانی از روزگار غیبت کند و حتما مورد آزمایش واقع شوید تا به نهایتی که بگویند: او مرده یا هلاک شده...
و چشمان مومنان بر او بگرید و واژگون شوید همچنان که کشتی در امواج دریا واژگون شود و تنها کسی نجات یابد که خداوند از او میثاق گرفته و در قلبش ایمان نقش کرده و او را به روحی از جانب خود تایید کرده باشد و دوازده پرچم مُشتَبَه (شبیه به هم) که هیچ یک از دیگری باز شناخته نشود، راوی گوید من گریستم.
آنگاه فرمود: ای اباعبدالله چرا گریه میکنی؟ گفتم چگونه نَگِریَم در حالی که شما میگوئید: دوازده پرچم مشتبه که هیچ یک از دیگری باز شناخته نشود، پس ما چه کنیم؟ راوی گوید: امام به پرتو آفتاب که به داخل ایوان تابیده بود نگریست و فرمود: ای اباعبدالله! آیا این آفتاب را می بینی؟ گفتم آری، فرمود: به خدا سوگند امر ما از این آفتاب روشن تر است.
[کمال الدین وتمام النعمه، ج۲، ص۲۴]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)