زنگ زده بود وقت گرفته بود بیاید مطب من؛ مطب یک روانشناس. نه که یک آدم معمولی باشد! علی صیاد شیرازی میخواست بیاید برای ازدواج دخترش مشورت کند. آمد. راس ساعت هشت که قرارمان بود. بعد از اینکه خوش و بشی کردیم، کلاه نظامی‌ اش را در آورد. اجازه گرفت و شروع کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...» دعای سلامتی حضرت را تا آخر خواند. دیدارِ سرانِ قوا نبودها! جلسه‌ی مشاوره‌ ی پدر عروس بود و یک روانشناس.

شهید علی صیاد شیرازی به روایتِ دکتر گلزاری

[کتاب انتظار و شهادت]

 

34x

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)