عمود ۱۴۰۷
نامم را «سلام» گذاشتهاند. به من که میرسند، چشمشان که به گنبد «عباس» میافتد، خستگیِ راه یادشان میرود.
دوباره سلامها آغاز میشود: «السلام علی الحسین و عَلی علیبن الحسین...» خِیل عُشّاق حسین که دستهدسته میآیند، دیدن دارد.
از همه تماشاییتر مردی است تنها و غریب که گوشهای ایستاده و گاهگاهی «علیکم السلام» میگوید. از این جماعتی که عبور میکنند، فقط چند نفری به «او» هم سلام میدهند. «او» را نمیبینند. شاید هم میبینند و نمیشناسند!
چطور ممکن است؟ من که ستونی بیجانم ببینمش، عطر حضورش را حس کنم، اما اینها که نامشان «لشکر صاحبالزمان» است، فرماندهٔ خود را نشناسند!
مگر برای همین نیامدهاند؟ بگذار جلوتر بروند… حُرمِ حریمِ حسین که به صورتشان بخورد دلشان امام میخواهد.
حسین خودش معرفت فرزندش را به محبّینش هدیه میدهد. این سوغات اربعین است.
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)