{از تولد تا امروز - شماره 7}

 

احسان گفت: یعنی امام زمان از همون نوزادی صحبت می‌کردن؟

_ نمی‌دونم شاید این معجزه ادامه داشته، شایدم نه. اطلاعات ما در حد همین مطالبیه که تو روایاته.

علی گفت: من یه چیز عجیب‌تر شنیدم نمی‌دونم درسته یا نه؛ اینکه امام زمان بعد از تولد به جای دیگه‌ای منتقل شدن.

_ درسته. حکیمه خاتون در ادامه این‌طور نقل می‌کنه که در تمام مدت صحبت امام زمان در آغوش پدرشون، پرندگانی بالای سر دو امام در حال پرواز بودند. امام‌حسن عسکری به یکی از اون‌ها فرمودن: «او را بگیر و نگاه‌دار و هر چهل روز یک‌بار نزد ما برگردان!» اون پرنده هم امام‌زمان رو با خودش به آسمان ‌برد و بقیه پرنده‌ها هم به دنبال اون رفتن.

بعد امام فرمودن: «تو را به خدایی سپردم که مادر موسی نیز فرزندش را به او سپرد.»

کاوه گفت: راستش باور این حرف‌ها خیلی سخته.

لبخند زدم و گفتم: به همین خاطر ایمان به غیب یکی از ویژگی‌های مؤمنه.

شهاب گفت: مادر امام‌زمان اعتراض نکردن؟

_ نه. ایشون زن مؤمنه‌ای بودند و هیچ‌وقت به امامشون اعتراض نمی‌کردن. اما حکیمه خاتون به ناراحتی ایشون اشاره می‌کنه و می‌گه؛ امام به نرجس که ناراحت بود، گفتن: «نگران نباش! او به زودی نزد تو بازخواهد گشت. همان‌گونه که موسی به مادرش بازگردانده شد.»

بعد حکیمه خاتون از هویت اون پرنده سوال می‌کنه و امام پاسخ میدن: «آن پرنده روح‌القدس است که بر اهل بیت گمارده شده و به آن‌ها علم می‌آموزد و آن‌ها را موفق می‌دارد.»

کاوه خندید و گفت: اتفاقاً هویت پرنده برای منم جای سوال بود.

ادامه دارد...

[کمال‌الدین ، ج۲ ،ص ۴۲۹.]

 

7ag

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)