{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 17}
هشام از شاگردان امام صادق علیه السلام میگوید: روز جمعهای وارد بصره شدم به مسجد رفتم. عمروبن عبید معتزلی نشسته بود و گروه زیادی اطرافش بودند و از او پرسشهایی میکردند، من هم در آخر جمعیت نشسته و پرسیدم: ای دانشمند من اهل این شهر نیستم، اجازه میدهی سؤالی مطرح کنم؟ گفت: هر چه میخواهی بپرس. گفتم: آیا چشم داری گفت مگر نمیبینی؟ این چه سئوالی است؟! گفتم پرسشهای من اینگونه است، گفت آری چشم دارم. گفتم با چشم چه میکنی؟ جواب داد دیدنیها را میبینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص میدهم. گفتم آیا زبان داری؟ گفت دارم، پرسیدم با آن چه میکنی؟ جواب داد طعم و مزه غذاها را با آن تشخیص میدهم. گفتم آیا شامه داری؟ گفت آری با آن بوها را استشمام کرده و بوی خوب و بد را تمیز میدهم. گفتم آیا گوش هم داری؟ جواب داد آری با آن صداها را میشنوم و از یکدیگر تمیز میدهم گفتم آیا غیر از اینها قلب «عقل» هم داری؟ گفت آری پرسیدم با آن چه میکنی؟ گفت اگر دیگر اعضا و جوارح من دچار شک و تردید شوند، قلبم شک آنها را برطرف میکند. (پس قلب و عقل راهنمای جوارح است) هشام میگوید او را تأیید کردم و گفتم آری خداوند متعال برای راهنمایی اعضاء و حواس قلب را آفریده است.
ای دانشمند! آیا صحیح است کسی بگوید خدایی که گوش و چشم دیگر اعضا و جوارح بدن انسان را بدون راهنما نگذاشته است، مسلمانان را پس از رحلت رسول اکرم بدون راهنما و پیشوا گذاشته تا گرفتار شک و تردید و اختلاف باشند؟ آیا هیچ عقل سالمی این مطلب را قبول میکند؟
[کافی، ج۱، ص ۱۶۹]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)