{از تولد تا امروز - شماره 9}
من گفتم: خب بچهها اجازه بدید از توضیح بیشتر دربارهٔ اتفاقهای دوران اختفا بگذریم و کمکم وارد دورهٔ دوم زندگی حضرت بشیم که با شهادت امام حسن عسکری (علیهالسلام) آغاز شد؛ امام پس از مسموم شدن توسط خلیفهٔ عباسی، مدتی در بستر بیماری به سر میبردند. خلیفه، گروهی از سران دولتی و پزشکان رو به بهانهٔ عیادت و مداوای حضرت به منزل ایشون فرستاد تا علاوهبر تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی، اوضاع رو از نزدیک بررسی و رفت و آمدها رو کنترل کنند و به محض مشاهدهٔ صحنهٔ مشکوک یا بهدست آوردن سرنخ در مورد جانشین و امام بعدی بهسرعت به اون گزارش بدن.
یکی از بچهها گفت: چه سیاست بیشرمانهای!
من سری به نشانهٔ تأیید تکان دادم و ادامه دادم: امام حسن عسکری در هشتم ربیعالثانی سال ۲۶۰ هجری با شهادت از دنیا رفتند. پس از انجام امور غسل و کفن پیکر حضرت، خادمِ منزل بهدنبال جعفر بن علی، برادر امام حسن رفت تا جعفر بر پیکر امام نماز بخونه.
سعید گفت: مگه خادم از وجود امام زمان آگاه نبود؟
من پاسخ دادم: نمیشه بهطور قطع اظهارِ نظر کرد. آخه مخفی بودنِ ولادت امام زمان سبب شده بود که جوّ خاصی حاکم بشه تا جایی که حتی عدهای جعفر رو جانشین امام حسن عسکری میدونستن. خب از بحث دور نشیم! جعفر در حال آماده شدن برای اقامه نماز بود که ناگهان کودکی گندمگون با موهای مجعد جلو آمد و به جعفر گفت: ای عمو! من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم.
الیاس با خنده گفت: چه حالی شده بنده خدا!
من گفتم: دقیقا. جعفر به اجبار با چهرهای متعجب و در عین حال عبوس و ناراحت، کنار رفت و امام زمان بر پیکر پدرشون نماز خوندند.
ادامه دارد...
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)