{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 36}
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟ خسته شده ام، در هیاهوی شهر به دنبال گمشده ی خود میگردم، گم شده یا نه شایدم من گم شده ام، آری گم شده در مثلث برمودای غفلت، هوس و گناه...
در گیر و دار مشغله های پوچ زندگی، خودمان را هم گیج کرده ایم میان این همه آمال واهی که به قول خودمان داریم «زندگی» میکنیم؛ کدام زندگی، دانه زندگیمان در باتلاق گناهانمان گندیده و بویش، زمین را که هیچ، کُلّ منظومه شمسی را برداشته و با ادکلن مارک میخواهیم جبرانش کنیم...
و چه خوب خودمان را به آن راه میزنیم که انگار نه انگار یک نفر هزارو چند صد سال به انتظار ما نشسته و دنبال یار میگردد و ما تازه چله ی ترک گناه میگیریم آن هم نصفه نیمه رهایش میکنیم، واقعا کجای کاریم؟؟
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)