94y

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی 

 دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

(حافظ)

 

**اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج**

 

**********

مردی با دوچرخه به خط مرز می رسد.

او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد.

مامور مرزی می پرسد : در کیسه ها چه داری؟

او می گوید (( شن )) مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او را بازداشت می کند،

پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد.

بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن این موضوع به

مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود.

یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او می گوید :

من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟

قاچاقچی میگوید : دوچرخه!

بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند.

 

امام علی (علیه السلام) :

مَنِ اشْتَـغَلَ بِغَیْرِالْمُهِمِّ ضَیَّعَ الأَهـَمَّ.

هر کس به کار غیر مهم بپردازد، کار مهم تر را تباه ساخته است!

 

منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@) ؛ گرافیک یاس (graphic.yas@)