بچه ی سر به راه و آرامی بود؛ از آنها که آدم خوشش میآید دم پَرشان بشود. نشسته بود توی پایگاه بسیج. رفتم ایستادم مقابلش. تند تند داشت سوالهای فرمِ اعزام به جبهه را پُر میکرد. گفتم: چطوری آقای حسن نیا؟ میخواین فرم رو براتون تحویل بدم؟
همینطور که تشکر میکرد، برگه را داد دستم. همه ی نوشته هایش یک طرف، آن جملهی آخرش یک طرف. توی فرمِ ثبت نام برای اعزام، جلوی سوال «مدت داوطلبی حضور در جبهه؟» نوشته بود «تا انقلاب مهدی»
شهید محمدرضا حسن نیا به روایت سید جواد صدری زاده
[کتاب تاک بی نشان]
منبع : کانال مهدیاران (Mahdiaran@)